زنويسنده: سيد محمد تقي حكيمي
منبع: سایت اندیشه قم

نفرت مشكران
 

مشركان به جاي آنكه از قرآن استفاده كنند و به راه بيايند، بيشتر از قرآن دوري مي‌كردند و مي‌گريختند. خداوند در قرآن مي‌فرمايد:
«وَ لَقَدْ صَرَّفْنا فِي هذَا الْقُرْآنِ لِيَذَّكَّرُوا وَ ما يَزِيدُهُمْ إِلاَّ نُفُوراً»[1]
در اين قرآن انواع بيانات مؤثر را آورديم تا متذكر شوند ولي جز بر نفرتشان نمي‌افزايد.
توضيح: سؤال: اگر با نزول قرآن نفرت مشركان زياد مي‌شد پس چرا قرآن نازل مي‌شد و حكمت نزول آن چه بود؟
جواب: با نزول قرآن دلايلي كه موجب تكليف مي‌شود روشن مي‌گردد و از اين جهت عذري باقي نمي‌ماند و جماعتي با نزول قرآن به صلاح و صواب رو مي‌آورند. اگر نازل نمي‌شد اينها راه خير و صلاح در پيش نمي‌گرفتند و همان گروهي كه با نزول قرآن نفرتشان زياد مي‌شد اگر قرآن نازل نمي‌شد به فسادي بيش از فساد نفرت كشانيده مي‌شدند، بنابراين مصلحت اقتضا مي‌كرد به خاطر اين اهداف، قرآن نازل شود.[2]

نمي‌توانند مثل قرآن بياورند
 

بعضي از مشركان گفته بودند كه اگر بخواهيم مي‌توانيم مانند اين قرآن بگوييم.[3] خداوند ادعاي آنان را باطل دانسته و چنين تواني را در آنان انكار مي‌نمايد:
«قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلي أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً»[4]
بگو (اي پيامبر) اگر انسان و جن گردهم آيند تا مانند اين قرآن بياورند مانند آن نخواهند آورد، اگرچه بعضي از آنان براي بعضي ديگر پشتيبان باشد.
توضيح: قرآن فصيح و بليغ است. نظم خاصي در آن به كار رفته است. آن هم در بالاترين سطح از بلاغت و نظم قرار دارد. معاني آن نيكو و جالب است. عبارات آن مهذب است يعني الفاظ آن در مورد ارائه منظور نه زائد است و نه كم. تناقض در قرآن وجود ندارد. الفاظ نامأنوس در آن نيست. معني بي‌ارتباط در قرآن نيست. همه اين امتيازات سبب شده كه بزرگترين فصحا و بلغاء عرب از انشاء مانند قرآن عاجز باشند.[5]

هدف چيست؟
 

اين آيه را بخوانيد و لذت ببريد، چه زيباترين آيه‌اي كه قرآن را معرفي مي‌كند و حقانيت آن را بيان مي‌نمايد و هدف از نزول آن را توضيح مي‌دهد، اين آيه كريمه است كه ضمن جمله‌اي بسيار كوتاه و با يك عالم از فصاحت و بلاغت ادا شده است:
«وَ بِالْحَقِّ أَنْزَلْناهُ وَ بِالْحَقِّ نَزَلَ وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً»[6]
ما قرآن را به حق نازل كرديم و به حق نازل شد و تو را جز براي بشارت و بيم دادن نفرستاديم.
توضيح: هم از سوي خدا نازل كردن قرآن همراه حق است و هم نزول آن، بنابراين از طرف نازل كننده آن، مصون از باطل است، گفتار لغو و ناهنجار در آن نيست، چيزي غير از حق دخالتي در آن نداشته كه روزي آن را باطل كند و خداوند در مورد نازل كردن قرآن شريكي نداشته تا شريك او آن را نسخ كند و پيامبر جز رسولي از جانب خدا براي بشارت و بيم دادن نيست و حق تصرف در قرآن را ندارد به طوري كه آن را كم يا زياد كند و يا همه و يا بعضي از آن را با درخواست مردم يا هواي نفس خود ترك نمايد و يا از آن روي بگرداند و در نتيجه آيه ديگري كه مطابق هواي نفس خود يا مردم باشد از خدا بخواهد يا با مردم مماشات كند يا در بعضي از معارف و احكام قرآن به خاطر مردم مسامحه نمايد، همه اينها به واسطة آن است كه قرآن حق و از مصدر حقّي صادر شده است.[7]

راز تزول تدريجي قرآن
 

در ردّ آنان كه مي‌گفتند: چرا قرآن يكجا نازل نشده و بتدريج فرود آمده خداوند حكمت نزول تدريجي قرآن را بيان مي‌فرمايد:
«وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَي النَّاسِ عَلي مُكْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِيلاً»[8]
ما قرآني (بر تو نازل كرديم) كه (آيات) آن را از هم جدا كرديم تا آن را تدريجاً و با آرامش بر مردم بخواني (و در دل‌ها جايگزين شود) و به طور قطع اين قرآن را ما نازل كرديم.
توضيح: حكمت نزول تدريجي قرآن، آنست كه مردم استعداد فراگيري معارف و احكام قرآن را پيدا كنند و فرصت تدبر و حفظ آن را داشته باشند.[9]
از ابن عباس روايت شده كه گفته است: اگر سوره بقره را با ترتيل (شمرده و با تأنّي) بخوانم بهتر است تا همه قرآن را تند و تند بخوانم.[10]
از عبدالله بن مسعود نقل شده كه گفت: قرآن را كمتر از سه روز نخوانيد و آنرا در هفت روز تلاوت نماييد.[11] منظور آنست كه سعي كنيد هنگام تلاوت قرآن، تأمل و تفكر را رعايت كنيد.

ديگران هستند
 

پيامبر مأمور مي‌شود كه محكم و با جرأت با كفار صحبت كند و از بي‌اعتنايي آنان نسبت به قرآن بي‌تفاوتي نشان دهد و به آنها بگويد: «اگر شما قدر قرآن را نمي‌دانيد از قدر و منزلت قرآن كاسته نمي‌شود و هستند كساني كه قرآن را مي‌شناسند و حق آنرا ادا مي‌نمايند. اينك سخن پروردگار در اين رابطه:
«قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لا تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذا يُتْلي عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً وَ يَقُولُونَ سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ كانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولاً وَ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ يَبْكُونَ وَ يَزِيدُهُمْ خُشُوعاً»[12]
بگو: چه ايمان بياوريد به آن (قرآن) و چه نياوريد، آنها كه پيش از اين، علم و دانش به آنان داده شده، هنگامي كه (اين آيات) بر آنها خوانده مي‌شود به خاك مي‌افتند و سجده مي‌كنند. و مي‌گويند: منزه است پروردگار ما، قطعاً وعده‌هاي پروردگار ما انجام شدني است. و به خاك مي‌افتند، گريه مي‌كنند (و قرآن) خشوع آنها را فزونتر مي‌نمايد.
توضيح: منظور از كساني كه علم به آنها داده شده، اشخاص خداشناسي هستند كه از آيات خدا آگاهي داشته‌اند، چه از يهود باشند و چه از نصاري و چه از ديگران.
گرچه از سياق آيات استفاده مي‌شود كه منظور، علماي نصراني مي‌باشند كه قبل از نزول قرآن به دين مسيح كه هنوز نسخ نشده بود، متدين بودند و قرآن كه نازل شد به آن گرويدند.[13]

پاداش بسيار
 

مطالب قرآن طوري تنظيم شده كه هركس مي‌تواند خود را با آنها تطبيق دهد و حالت و عاقبت خويش را دريابد. آدم خطاكار حساب كار خود را مي‌فهمد و آدم با ايمان و پرهيزكار، اميدوار و دلگرم مي‌شود:
« الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ عَلي عَبْدِهِ الْكِتابَ وَ لَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجا قَيِّماً لِيُنْذِرَ بَأْساً شَدِيداً مِنْ لَدُنْهُ وَ يُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً حَسَناً ماكِثِينَ فِيهِ أَبَداً»[14]
حمد ويژه خدايي است كه اين كتاب (آسماني) را بر بنده (برگزيده) خود نازل كرد و هيچگونه كجي در آن قرار نداد. كتابي كه ثابت، مستقيم و نگاهبان كتب ديگر است، تا (نابكاران را) از عذاب شديد او بترساند و مؤمنان را كه عمل صالح انجام مي‌دهند بشارت دهد كه پاداش نيكويي براي آنهاست. (همان بهشت برين كه) جاودانه در آن خواهند ماند.
توضيح: منظور از اينكه خداوند كجي در قرآن نداده است كه قرآن صحيح است و غير صحيح در آن نيست. قرآن مفيد است و غير مفيد در آن نيست.[15] «قيم» يعني ثابت و سرپرست امور دنيا و آخرت مردم.[16]

حمله به قاري
 

كافران به واسطه عدم ايمان به قرآن، گذشته از آنكه از آيات قرآن بهره و لذت نمي‌بردند، از شنيدن آنها خشمناك هم مي‌شدند و مي‌خواستند كساني را كه قرآن مي‌خوانند مورد هجوم قرار دهند.[17]
«وَ إِذا تُتْلي عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ وَ تَعْرِف‏ُ فِي وُجُوهِ الَّذِينَ كَفَرُوا الْمُنْكَرَ يَكادُونَ يَسْطُونَ بِالَّذِينَ يَتْلُونَ عَلَيْهِمْ آياتِنا قُلْ أَ فَأُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذلِكُمُ النَّارُ وَعَدَهَا اللَّهُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ»[18]
و هنگامي كه آيات روشن ما بر آنها خوانده مي‌شود در چهره كافران (آثار) انكار مشاهده مي‌كني. (به طوري كه) نزديك است برخيزند و با مشت به كساني كه آيات ما را بر آنها مي‌خوانند حمله كنند. بگو آيا شما را به بدتر از اين خبر دهم؟ همان آتش (دوزخ) است كه خداوند به كافران وعده داده و بدترين جايگاه است.
توضيح: منظور از اينكه خداوند مي‌فرمايد: «بگو آيا مي‌خواهيد بدتر از اين را به شما خبر دهم» آنست كه: بگو آيا مي‌خواهيد بدتر از اين چيزي كه شما آن را شر مي‌دانيد و از آن دوري مي‌كنيد و از شنيدن آن پرهيز مي‌نماييد به شما خبر دهم تا از آن اجتناب نماييد؟ آن، آتش عذاب الهي است.[19]

حقيقت چيست؟
 

كافران عقيده داشتند كه قرآن ساخته خود پيامبر است و افرادي نيز در مورد انشاء قرآن به او كمك كرده‌اند و با اين ترتيب قرآن عاري از حقيقت مي‌باشد، اينك پاسخ خداوند به آنان:
«وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذا إِلاَّ إِفْكٌ افْتَراهُ وَ أَعانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ فَقَدْ جاؤُ ظُلْماً وَ زُورا وَ قالُوا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَها فَهِيَ تُمْلي عَلَيْهِ بُكْرَةً وَ أَصِيلاً قُلْ أَنْزَلَهُ الَّذِي يَعْلَمُ السِّرَّ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ كانَ غَفُوراً رَحِيماً».[20] و كافران گفتند: اين فقط دروغي است كه او ساخته و گروهي او را براين كار ياري داده‌اند. آنها (با اين سخن)، ظلم و دروغ بزرگي را مرتكب شده‌‌اند. و گفتند: اين همان افسانه‌هاي پيشينيان است كه وي آن را رونويس كرده و هر صبح و شام بر او املاء مي‌شود. بگو: كسي آن را نازل كرده است كه اسرار آسمان‌ها و زمين را مي‌داند. او بسيار آمرزنده و مهربان بوده و هست.
توضيح: بنا بر عقيده كافران كساني كه به پيامبر در مورد قرآن كمك كرده‌اند عبارتند از «عداس» غلام «حويطب»، «يسار» غلام «علاء» و «حبر» غلام «عامر» كه از اهل كتاب بودند.[21]

پی نوشت:

[1] . سورة اسراء، آية 41.
[2] . تفسير مجمع البيان، ج 6، ص 417.
[3] . تفسير القرآن الكريم، ص 287.
[4] . سورة اسراء، آية 88.
[5] . تفسير مجمع‎البيان، ج 6، ص 438.
[6] . سورة اسراء، آية 105.
[7] . تفسير الميزان، ج 13، ص 220.
[8] . سورة اسراء، آية 106.
[9] . تفسير الميزان، ج 13، ص 220.
[10] . تفسير مجمع البيان، ج 6، ص 445.
[11] . تفسير مجمع البيان، ج 6، ص 445
[12] . سورة اسراء، آيه‌هاي 109 ـ 107.
[13] . تفسير الميزان، ج 13، صص 222 ـ 221.
[14] . سورة كهف، آيه‌هاي 2 و 3.
[15] . تفسير مجمع البيان، ج 6، ص 449.
[16] . المفردات، ص 417.
[17] . تفسير مجمع البيان، ج 7، ص 95.
[18] . سورة حج، آية 72.
[19] . تفسير الميزان، ج 14، ص 408.
[20] . سورة فرقان، آيه‌هاي 4 ـ 6.
[21] . تفسير مجمع البيان، ج 7، ص 161.